۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

مثل بال های یک پروانه


دلم پیِ همین روزهایی ست

که می گذرند

نه در گذشته پرسه می زند

نه چشم به راهِ آینده است

دلم آسوده

سرگرمِ فعل های ساده

سرگرمِ دوست داشتن است.


17/4/89



- وقتی چند بار اجازه بدهی که کسی به اشتباه بیندازدت وقتی با کسانی بوده باشی که مفاهیم کلمات و تصاویر را نشناسند دیگر هر بار که دلت بیاید در یک دوستی قرص و محکم شود آن تهِ تهش شروع می کند به لرزیدن و حالا همین که تو می آیی صاف و ساده توی وبلاگت به اسم صدایم می کنی همین که از آن دور دورها مرا می بینی؛ همین کافیست تا دلم خودش را باور کند و بداند هر اشتباهی تا ابد تکرار نمی شود.

۱ نظر:

معین گفت...

سلام مریم عزیز
حس عجیبی تو این شعرت دیدم، یه جور ساده گفتن ِعجیب ، یه راحتی خوشایند نمی دونم شاید هم یه نوع نزدیکی ِغریب که هر لحظه باعث میشه بیشتر به سمتت بیام.
مثل اینکه تو این چند روز کلی نوشتی برا هر کدوکشون حرف ها دارم.