۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

و اگر نيست بعضي ها



بعضي آدم ها

آهن هاي پَرچ شده به زمينند

براي نگه داشتن يك سر پناه

بعضي ها ريشه هاي گلي كوچكند

در آرزوي آب، خاك، هوا

بعضی ها اما نسيمي هستند

از ميان موهايت مي گذرند و

يادت مي آورند

كه روز، روزيست زيبا.



- مي خواهم بگويم خيلي چيزها را از دست مي دادم اگر چند روز يك بار به وبلاگ ليلاي ليلي نمي رفتم و ترجمه هايش را نمي خواندم.

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

زمين از پدرم خالي ست *



چندين و چند بار

اين تلفن زنگ خورد

بارها و بارها sms رسيد

اما من

دستانم را از روي گوش 

از روي چشم 

بر نداشتم

بگذاريد فكر كنم نمي دانم.



- مليحه و اندوهي كه نمي توانم با آن روبرو شوم...

* احمد رضا احمدي

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

پیاده روی


شاید زندگی

آن پایی ست که اول بر می داریم

تا قدم بزنیم

یا شاید

سایه ایست که دنبالمان می کند

تا بدانیم هستیم

شاید هم شانه به شانه راه می رویم

و حرف می زنیم با هم

از آن چه گذشت و

آن چه می خواهیم بگذرانیم.



- دست پاچه شدن در به دست آوردنِ فرصت براي جبرانِ اشتباه، اشتباه ديگريست كه به آساني از ما سر مي زند.

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه


به دردم نخورد

آفتابِ بعد از ظهر

گل هايم را مچاله كرد و

عطرشان را جارو كرد و برد!