نه گریستن می دانیم
نه خندیدن
نه سکوت
و نه حرف زدن
پس چگونه گذشت سال های زندگیمان
چه می کردیم این همه مدت؟
- و این طور است که آدم خودش را از تکرار خواستن یک چیز آزاد می کند؛ مثل گوش دادن مداوم به موسیقی مورد علاقه تا جایی که اگر یک بار دیگر بشنوی بالا می آوری رسماً.
۷ نظر:
به گذر عمر نگاه می کردیم.
قشنگ بود.
عجب!
مریم:
شعرت عالی بود
چه می کردیم این همه مدت؟
واقعا..واقعا
- ..گوش دادن مداوم به یک موسیقی تا سرحد تهوع، رسما! خیلی انجامش دادم تاکنون..این یعنی چی؟ عجب مثالی زدی
می دونی شهرزاد ما خواستار خسته شدن از تکراریم و جالب این جاست که میلِ خسته شدن از اشیا و احساسات و آدمهایی که بیشتر دوستشون داریم در درونمون بیشتر فوران می کنه. ما همیشه در حال بلعیدنیم و می خوایم تا آخرین قطره یه چیزی رو داشته باشیم تا به راحتی بتونیم از زندگیمون حذفش کنیم. و این خیلی عجیبه شهرزاد! ما خیلی عجیبیم!
آه...اره واقعا همينطوره...ما خيلي عجيبيم...ما خيلي عجيبيم...
سلام مریم خانم. تشکر از حضورت.
سلام خانم فرزانه با احترا دعوتيد به خوانش يك شعر در وبگاه خرس
واقعا چه می کردیم و چه می کنیم این همه مدت؟!...زیبا بود...
شاد باشی
حق نگه دار
ارسال یک نظر