بلیط در دست
روبروی نگاهت ایستاده بودم
مسافران با چمدان هایشان
از تنم می گذشتند
و من نمی دانستم این قلب ِ غمگین را
چه کسی درون ِ سینه ام
جا گذاشته است.
شهریور 91
- با نداشتنت، با دوریت، با خاطراتت، با خواستنت، با تردید، با عشق با همه چیز با هیچ چیز چه کنم؟
۱ نظر:
ارسال یک نظر