۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

با چشم های خیره



این ها که در ماشین هایشان له می شوند

پیش از آن 

به سوی خانه هایی مبله و اتاق هایی فرش شده می رفتند؟

تا تمام شب را 

با پاهایی گذاشته بر میز

از خستگی سفر استراحت کنند



این ها که با پیراهن های تکه تکه می روند

چگونه لباس هایشان را 

درون خواب هایمان عوض می کنند؟


2 آذر91



- این چنین بود که شبی دیدیم سقوط کرده اییم به پله ی آخر. 

- من هم روزی یک جیمیلی خواهم ساخت با پسوردی که فراموش نشود.

- آمدم بگویم سن، پیاده رویی ِ روزگار بر چهره ات نیست، تجربه هایست که از آن پیاده روی ها به دست آورده ایی، اما آنقدر بی حوصله شدم از مصاحبت با کسانی که هم صحبتم بودند که نگفتم.


۲ نظر:

درخت ابدی گفت...

بند دومت رو دوست دارم
زیاد مطمئن نیستم حس کلی‌ت رو گرفته باشم. ماجرا به راهیان گور مربوط می‌شه؟

مریم فرزانه گفت...

نه به تمام راهیان گور
ممنون