۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

28 شبانه روز



برمی گردم سر ِ میز ِ شام

من، روبروی تو نشسته است

گوش می دهد

می خندد

و آرام آرام لقمه هایش را می جود

بر می گردم لب ِ ساحل

من، مهره های تخته را جابه جا می کند

بیشتر می برد!

و با باختش جنجال به راه می اندازد

برمی گردم

به کوچه های سنگ فرش

به سایه های بلند

من، دست ِ تو را می گیرد

 و به یاد می آورد

که رفته ایی و نیستی در کنارش.


8 آذر91


- 4 چیز باید شور باشد، ماست خیار، سالاد شیرازی ، کشک ِبادمجون و اشک.


۱ نظر:

درخت ابدی گفت...

دوسش دارم
پایانش قشنگ‌تر بود