برمی گردم سر ِ میز ِ شام
من، روبروی تو نشسته است
گوش می دهد
می خندد
و آرام آرام لقمه هایش را می جود
بر می گردم لب ِ ساحل
من، مهره های تخته را جابه جا می کند
بیشتر می برد!
و با باختش جنجال به راه می اندازد
برمی گردم
به کوچه های سنگ فرش
به سایه های بلند
من، دست ِ تو را می گیرد
و به یاد می آورد
که رفته ایی و نیستی در کنارش.
8 آذر91
- 4 چیز باید شور باشد، ماست خیار، سالاد شیرازی ، کشک ِبادمجون و اشک.
۱ نظر:
دوسش دارم
پایانش قشنگتر بود
ارسال یک نظر