۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سهشنبه
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد*
چه به مرگ نزدیکم
منی که لاشخورها برای نجاتم
از فرسنگ ها فاصله
به پرواز درآمده اند.
24/3/89
- کجای تف کردن ادعای دوستی بر صورت معنای زیبای دوست داشتن می دهد؟
-درست که خسته فروخته شده ام به دنیا اما این قزل آلا و این دام ها که با هم سنخیتی ندارند. در دنیای من هر کس به خاطر خودش می ماند و از دنیایی هر کس به خاطر خودش می روم. گیریم که کسی نبود روزگاری که من دوست می داشتمش؛ تو هم نبودی و نخواهی بود کسی که می خواستم. روی ویرانه های دیگری خانه می سازی، فکر می کنی بر پا بماند؟ گیریم کم کنی از ارزش کسی که برایم ارزشمند بوده است؛ کجا را می خواهی به دست بیاوری پسر؟ پایکوبی می کنی در انتظار خشکیدن درخت من تا قدر تو را بدانم؟! دنیا نه در دست تو و نه در دست دیگریست که بخواهی بریزی به پای من! ما فقط می توانیم دوست داشته باشیم، فقط.
- راست می گویی هر اشتباهی جنبه های مثبتی هم دارد و میان این همه درد تو تنها پروانه ی منی مرضیه جان، یادت بماند.
* حافظ
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۸ نظر:
چه زیبا شده اینجا مریم جان!
شعر پست قبلی خیلی به دلم نشست...
ترجيح مي دهم شان..به آن فرشته مرگي كه شناسانده اندمان..
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
آتش است
آتش است
تلخه اما خوبه.
می گم اين ناشناس کم حافظه هم هست!تو کامنت هایِ قبلی گفت "برایِ آخرين بار می گم..."
و ما کلی خوشحال شديم که برایِ آخرين بار می خواد حرف بزنه!اما بازم يادش رفت.تو ظرب المثل می گن چی کم حافظه است؟؟؟
يه شعری هست که می گه : " خود خواه!/
به من نگو دوستت دارم!/من با بسته بندی هايت نسبتی ندارم/جنازه یِ خوشبختت را هم ببر قربانیِ معبدی کن/ که خدايش تاجارِ بازارِ مکاره یِ بزرگِ توست!/"
بگذريم. شاعری مثلِ صاحبِ اين وبلاگ نبايد وقتشون رو با اراجيفِ ما سپری کنند.شعر هایِ جديدت زيباست.پاينده باشی.
درود دنیای لاشخور ها به اندازه ای که ما شنیده ایم و تصور می کنیم زشت نیست. ممنون از نظرتون . بدرود
ارسال یک نظر