۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

نبايد مولانا و سعدي را جا مي گذاشتم در خانه تا اين شعر بي نام بماند


خط هاي صورتت را دنبال مي كنم

و مسير زندگيم را مي بينم

كه با خنده هايت

روشن مي شود.


- بازگشتِ پ.ن!

۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه


چه شعري مي توانم بگويم برايت

وقتي كه از «الف» تا «ي» سرزمين صفحه ي من

بيزار و دلخورند از

نشستن در كنارِ هم.

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

تيز مي روي جانا، ترسمت فرو ماني


فقط زمانش را تعيين كنيد

ما خود همه چيز را از بريم

نام هايمان را در جيب مي گذاريم

و به موقع

خودمان را معرفي مي كنيم.



21 مهر 89

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

به دل نگير، فعلِ ماضيِ من


خوشبختي من

پيدا كردنِ تو

از ميانِ اين همه ضمير بود.


20 مهر 89

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

تكه ايي از تكه ايي بزرگتر


...

و من

چون اعتراضي كوچك

پس گرفته شدم.


17 مهر 89

۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه

بارانِ شهرِ خودم


قبل از رفتن

نگاهم  را می اندازم

پشت در

جایی که گلِ کفش هایت را پاک می کردی

هر پاییز که می آمدی

سراغِ خانه ی من.



8 مهر 89