۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

تاثیر پروانه


سیگار پشت ِ سیگار

راه می روی و راه می روی

اتاق دیگر، همان چهار دیواری ِ کوچک نیست

خشمگینی و هزار بار

ازکنار ِ میز

صندلی

و پنجره های چوبی می گذری

این گونه که خاکستر سیگارت را می تکانی

خدا خدا می کنم

از جنگل های استوایی

رد نشده باشی.

6 مرداد 91 


 - لابد باید عادت کرده باشم به فراموش شدن که نه پی نوشت ها و نه شعرهایم کسی را خطاب نمی کند اما این بار که سر زدم به وبت و دیدیم بال های نمک سودم دیگر آن جا به روز نمی شود و تمام  ِ تمام شده است دلم خیلی گرفت دختر، بنویسم شهرزاد می فهمی کلبه ی تو را می گویم؟

- نشستم و با یک ولعی خوش خوشک، نظرهای وبلاگم را تا همان اولین پست خواندم. چه دوستانی که نداشتم چه دوستانی که ندارم.  

- این ها را می نویسم برای خودم که یک روز که برگشتم تعجب کنم و با لحنی کاهلانه و با صدایی کش دار بپرسم: این واقعا من بوده ام؟


۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

کلا یک چیزِ دیگر



اگر مفردست جمع شود

اگر جمع، مفرد

اگر خالیست پر شود

اگر پر، خالی

اگر رنگیست بی رنگ شود

اگر بی رنگ، رنگی

اگر نیست هست شود

اگر هست، نیست

اگر زندگی این است آن شود

اگر آن، این.


3 مرداد 91