۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

خداحافظ

آخه هیچ کس نبود بگه دخترِ خوب این چه کاریه که کردی؟ این چه وقته رفتنه؟ بلیط گرفنتنت روزِ اول مهر چی بود؟ تو که دانش آموزم بودی اول مهر عمرا مدرسه نمی رفتی؟
حالا بکش. حالا 3 روزِ تموم تو خوابگاهِ خالی تنهایی بکش تا ....
گناه دارم ولی! جالبیش اینجاس که برخلافِ دفعات قبل هیچ کس هم نیست که منو تا پای اون غول آسمونی بدرقه کنه! ببینید چقدر همه چیز به همه چیز می یاد.
چطوره تمامِ اون 3 روز رو بگیرم بخوابم؟ کتاب؟ نه! وقتی دلم گرفته کتاب خوندن غصمو بیشتر می کنه. فیلم؟ عمرا! یادِ خاطره هام می افتم. پس اگه کسی پیشنهادی، انتقادی، چیزی نداره، تصویب می شود که مثل اصحاب کهف بگیرم بخوابم!
به هر حال مواظبِ پاییز باشید. طفلکی زود اشکش در می آید.


پ.ن: گاو جان! چند روز است نمی توانم داخل وبلاگت بروم. اگر کامنت ندارم به این دلیل است.
پ.ن تر: بامدادِ عزیز این آدرس که از خودت گذاشته ایی باز نمی شود. جواب می آید که اصلا همچین وبلاگی وجود ندارد. گفتم بدانی!

۲ نظر:

گاو گفت...

سلام.
واقعاااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زده به سرت ؟
اول مهر ميخواي بري چيكار ؟
واي واي واي بچه مثبت.

ناشناس گفت...

کجایی په؟؟