۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه


چه شعري مي توانم بگويم برايت

وقتي كه از «الف» تا «ي» سرزمين صفحه ي من

بيزار و دلخورند از

نشستن در كنارِ هم.

۲ نظر:

مصلوب گفت...

قبول ندارم... لذتشان كه بدهي به ذوقي؛ مي نشينند..خوب هم مي نشينند.

درخت ابدی گفت...

با مصلوب موافقم.
هنوز باید کلمات رو باور کرد، چون چاره ی دیگه ای نیست.