۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

مشروطی

مشروط شدن اونم توی ترم 1 رکوردیه که آن را به کمک دوستان سخاوتمندم شکستم! مي پرسین چه جوری؟
داستان از اونجایی شروع شد که تصمیم گرفتم 20 بگیرم.(بعد می گم تو چه درسی!) تا خود صبح نشستم و خوندم. 6 بود که خوابم برد. 11 پاشدم و هیچ تصویر درستی ازاینکه کجا و کی هستم نداشتم. اما تلپی مهر دانشجو بودن خورد پسِ کلم (همون مهری که باعث ستاره دار شدن ،باتوم خوردن، و در برخی موارد کاملا عادی باعث خفه شدن می شود!) که من کجا این جا کجا، پس امتحان کو؟؟ هم اتاقی های بهتر از جانم که از قضا هم کلاسی هام و از قضا تر هم رشته ای هام بودند، آن چنان آرام و مهربانانه از اتاق به سمتِ سالن امتحانات عزیمت کرده بودند که مبادا خدای ناکرده من بد خواب شوم! وقتی هم که از آن ها پرسیده شد: خب چرا؟ جواب دندان شکننده ایی دادند که: مگر می خواستی امتحان بدهی! این شد که من رکورد مشروطی ها رو شکستم، اولین صفر رو از چنگال استادان در آوردم و این افتخاریست که به ندرت نصیب دانشجویی می شود!!!

پ.ن
درس مربوطه فارسی بود! حالا چرا می خواستم 20 بگیرم، خب خدایی ناکرده شاعرم!

۱ نظر:

ehrami گفت...

سلام
چه خوب كه اومدي اينجا. حالا راحتتر مي شه درد و دل كرد!