۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

گر خویش منی یارا می بین که چه بی خویشم*


جدایی

چون سربازی تفنگ به دست

روی مرز

میان من و تو

ایستاده است

اگر پرنده ایی بودم

یا پروانه ایی

رد می شدم

اما چه فایده

آیا تو می شناختیم؟


21 تیر 90



* مولانا

۲ نظر:

درخت ابدی گفت...

شعر قشنگیه.
فعل آخر یه مقدار دیکته‌ش مشکل داره. به‌تره "می‌شناختی‌ام" بنویسی یا "مرا می‌شناختی" بکنی‌ش که دومی به زبون شعرت بیش‌تر می‌خوره.

محمد پاک طینت گفت...

قشنگ بود