۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

جادوگر

"88/3/31"

یأس، پاک کنی بود جادوئی
مداد هم که می شد
خانه ایی می کشید
بزرگ، اما خالیِ خالی
خانه ایی با درهایی که هرگز پیدایشان نمی کردی
خانه ایی با دیوارهایی بلند
که مرا از نگاه تو پنهان می کردند
یأس، صدای من بود
که نمی رسید
همچون شاخه ایی منتظر
که هرگز
تابستانِ میوه های خود را ندید
31/3/88

۲ نظر:

ناشناس گفت...

الان که زمان مایوس بودن نیست. اما در کل شعر زیبایی بود

نسرين گفت...

اينو يادمه . خيلي عاليه . مخصوصا آخرش . ممنون.