۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

فلش بک

این روزها، هولناکیِ زنده بودن سراغم می آید


میان جنازه های اسب ها و آدمیان
به نحو هولناکی زنده مانده ام
کاش در گودی چشمانم
کاه، کاشته بودند
پیش از آن که
چون مترسک
بر کشتزارِ مردگان
میخکوبم کنند.
12/12/86

۲ نظر:

نسرين گفت...

جالبه كه تو هم همين حس رو داري. هر روز با خودم فكر ميكنم من به چه اطميناني از خونه ميرم بيرون به اميد اينكه دوباره برگردم؟ هرچند كه ديگه واقعا فكر ميكنم تو خونه هم امنيت ندارم.

ehrami گفت...

سلام
لينكت مي كنم كه هر روز سر بزنم. خوبي ؟