۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه


باید پنجره را باز کرد

و پرنده های غمگین را

از پشتِ نرده ها پراند

باید ابرهای سرگردان را

از آبیِ آسمان الک کرد

و دل برید

از درختی که در بهار

ریشه هایش را از دست داد.

10/4/89



- مهم نیست که زندگی چه خواهد کرد با تک تک ما، مهم نیست که بعضی مواقع به زانو در می آوردمان، مهم این است که هر چه بر سرمان آمد معصومیت را پس نگیرد از دلمان.


- شب زیبایی بود، شب موسیقی و گل های آفتاب گردان. چقدر خندیدیم و چقدر دلم می خواست که جاده تمام نمی شد که می رفتیم هم چنان.

۹ نظر:

پریوش گفت...

سلام مریم عزیزم
دلم برات یه ذره شده...
بخاطر نظرای خوبت ممنون...و بیشتراز همه ازینکه همیشه کمکم کردی و راهو نشونم دادی...دوست خوب خوب خوب مهربون من..!

پریوش

معین گفت...

مریم عزیز سلام
شعرت رو خوندم شاید اگر این شعر رو فقط به عنوان یک شعر بخونم بگم شعر خوبیه ولی به عنوان نوشته ی مریم فرزانه میگم فضابه نظرم خیلی قهر آلوداومد و حیفه که زائیده اینچنین لحظات خوش ِما باشه.البته ممکنه در ادامه همون بی اعتنایی ها و خود آزاری هایی باشه که خودت گفتی امیدوارم ازین پس دلمون پیش کسانی جا خشک کنه که نیازارنمون.

مریم گفت...

معین جان، 2 بار این شعر را خواندم یکی از منظر مخاطب و دیگری خودم با تمام احساساتم و در هر دو مورد به نظرم قهرآلود نیامد. دل بریدن از درختی الکن که قهر کردن نیست، پذیرفتن و آرام شدن است.
دست برداشتن از آرزوی محال سبز شدنش و قبول پایان و شروعی دوباره است.

نسرین گفت...

ململی وقتی نظرات وبلاگت رو خوندم کلی خندیدم. اینجا شده میدون جنگ. خوبه که دستاتون به هم نمیرسه وگرنه عجب گیس و گیس کشی ای میشد.
به هرحال مثل همیشه محشری.
مواظب خودت باش .خوش بگذره.

مریم گفت...

نسقین جونم! خیلی وقته که آسمان این جا آرومه - بزنم به تخته- دیر رسیدی!
درگیری ها همیشه با خون و خون ریزی همراه نیست بعضی وقت ها بعضی ها با پنبه سر می برند!
تو هم مواظب خودت باش. راستی شیپر کی مامان می شه؟!

ناشناس گفت...

salam azize delam
manam messe to...dokmehamoon kheili bahalan
kheili dooseshoon daram
are!koooooh! alie...baghe joza,...morkhane,...alie...hatman ishala..!

be khatere rahnamia o nazarate hamishe khoobetam mamnoona golam,dar bare oon shre "khane" ham vaghti ishala didamet yechizi bayad begam,,
merci boooooos

parivash

معین گفت...

مریم عزیز اتفاقا من گریز از دو عنصر پرنده ی لال و ابر های سرگردان رو قهر آلود می دونم ،بزار راحت تر بگم آخه دلم به حال پرنده های لال سوخت دوست درم بیارمشون این سمت نرده و باهاشون با زبون اشاره حرف بزنم،سرگردانیم یکی از خواص ابر های مهربونه و یکی از علایق عمیق من تماشای ابر هاست وگرنه من جسارت نکردم وگفتم که شعر در نظرم قوی و خوبه. همیشه موفق باشی

مریم گفت...

معین جان، حالا که بیشتر فکر می کنم می بینم در مورد پرنده ها حق با تو است. ممنون از نظراتت.

درخت ابدی گفت...

خیلی عالی بود.