برای ملیحه
مفتِ سگ هم نمی ارزداین شعراگر تو را باز نگرداند.- این گودی ایی که افتاده پای چشم های من اصلا خوب نیست، باید پرش کرد. صورت که جای خاک کردن خاطرات نیست.- برویم کویر یا برویم شمال؟ من که دلم پی یک آسمانِ پر ستاره است؛ دلِ تو چطور؟- خوب که نگاه می کنم به خودم می بینم این روزها دلم مرز می خواهد، این روزها یاغی و سرکش نیستم، این روزها دلم نمی خواهد خودِ سر به هوایم باشم. می خواهم سرم را بیندازم پایین و درست از روی خطی بگذرم که فاصله ها را نشانم می دهد؛ خطی که سفت و سخت امنیتم را تضمین کند. چه ترسو شده ام، بهتر است دیگر به خودم نگاه نکنم!
۸ نظر:
به به ... آفرین
صورت که جای خاک کردن خاطرات نیست....خیلی خوب بود این. درضمن طرح جدید وبلاگت مبارک
چه قلم روانی. چه زیبا
شعری پر از آوا ، کوتاه ولی عمیق ، جدی و قاصر.
خوبی شعرتم خوبه
این مرزبندی طبیعیه. یه مدت بگذره خود به خود درست می شه.
- امروز هم کسی اگر صدایم کرد
بگو خانه نیست
بگو رفته است شمال
می خواهم به جنوب بیندیشم
می خواهم به آن پرنده خیس ، به آن پرنده خسته
به خودم بیندیشم
گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقفه ام پنهان کنم
همین خوب است
* * *
- من راه خانهام را گم کردهام ریرا
ميان راه فقط صدای تو نشانیِ ستاره بود
که راه را بیدليلِ راه جسته بوديم
بیراه و بیشمال
بیراه و بیجنوب
بیراه و بیرويا
* * *
- می توانم کنار تو باشم و
باز بی آواز از راز این همه همهمه بگذرم
من از پی زبان پوسیدگان نخواهم رفت
تنها منم که در خواب این همه زمستان لنگر نشین
هی بهار بهار برای باغ بابونه آرزو می کنم
حالا همین شوق بی قیمت و قاعده
همین حدود رویا و رفتن از پی نور ، ما را بس
تا بر اقلیم شقایق و خیال پروانه پادشاهی کنیم
* * *
"آنوقت ها كه بچه تر بودم هر وقت دلم مي گرفت يا شاد بودم يا دنبال واژه ميگشتم تنها سراغ نامه هاي سيد علي صالحي ميرفتم.جواب همه را در آستينش دارد."
گستاخي شعرت به دلم بسيار نشست.. واژه اي بهتر از "گستاخي" براي وصف خوشي ام نيافتم..اگر ب ادبانه شد..
همه چیز این پست رو خیلی دوست داشتم
از شعر لذت بردم زیاد و پی نوشت اول هم خودش یک شعر بود :-)
این خیلی خوبه
ارسال یک نظر