۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه

که این طور!

ریختی ام درون فنجان و

مهمان هایت لب نزدند

سرد شده بودم عزیزم

سرد و تلخ.



11 شهریور 89

۱۵ نظر:

ایمان عابدین گفت...

سلام
دیروز هر چه سعی کردم نتونستم اینجا نظر بدم. اصلاً قسمت نظرات باز نمی شد.
در مورد دادن شعرهام به اون دوست و خبرنگار پاکستانی خواستم بگم که از نظر من ایرادی نداره.امیدوارم شعرها حداقل به لحاظ حسی و عاطفی کمی بتونن تأثیر گذار باشن. از زحمتی که می کشی هم ممنونم.

و اما در مورد شعرهای خودت:
این چند شعر آخر به خصوص شعرهای مربوط به سیل پاکستان و همین شعر آخر هم از نظر حس و هم از نظر ساختار بسیار خوب درآمده اند و ارتباط خیلی خوبی با مخاطب برقرار می کنند.

شاد باشی
حق نگه دار

مهدی گفت...

دوستش داشتم زیبا بود..

ناشناس گفت...

سرد رو خوب گفتی، ولی تلخ رو نمیفهمم. یعنی میخوام بگم با گذشت زمان سرد میشه قهوه، ولی تلخ نمیشه دیگه. درثانی تلخ بودن برای قهوه یه امتیازه و نه اشکال. من چون دوست نزدیک تو هستم انقدر صریح نقدت میکنم ها. گیرم حالا باهم یه مدتیه حرف نمیزنیم

arshia dekami گفت...

salam sherat ghashangan hal kardam makhsousan baraye to ba hal bood
thanks
arshia dekami

سیاوخش گفت...

زیبا ست... شعر آخری را چند بار با خودم تکرار کردم. احساسی دارد که خوشم می آید :) نمی دانم چرا وبلاگ نویس ها عادت پیام نوشتن برای همدیگر را کنار گذاشته اند. http://siaonline.blogspot.com

مریم فرزانه گفت...

برای ناشناس گرامی، از کجا معلوم که قهوه باشد؟! هیچ کجا از شعر اسمی از قهوه نیامده است.

ناشناس گفت...

نه دیگه این دلیل زیاد خوبی نیست خانم فرزانه! تصور دیگه ای نمیشه از این نوشیدنی داشت. اگه قهوه یا چایی نباشه که توی فنجون برای مهمان میریزی پس چیه اون نوشیدنی؟ آب لیمو شیرینه که مرور زمان تلخ میشه؟ :) گیرم آب لیمو شیرین باشه، اون رو گرم نمیخورن که بگی "سرد شده بودم"

خلاصه اینکه توجیه زیاد خوبی نیست خانم فرزانه. کافیه برای بهتر شدن این شعر اون کلمه ی تلخ رو برداری از آخرش. همین. البته این نظر منه ها. خودت استادی

شهرزاد گفت...

چطوری مریم؟
چند روزی سیستم نظرات وبلاگت باز نمی شد

پروانه گفت...

تصوير تازه ای داده ای که قابل تامل است. اين طور تصويرسازی ها در شعر، شعر را خواندنی، نرم و روان می کند.
موفق باشی

مریم فرزانه گفت...

خوبم شهرزاد جان. خیلی وقتا این طوری می شه. مواظب خودت باش گلم

مریم فرزانه گفت...

ناشناس عزیز, مزیت چای که تلخ بودن نیست.
ممنون که نظر می دهی.

ناشناس گفت...

فرزانه ی گرامی!
اگرچه من چای تلخ بسیار دوست دارم، ولی این به کنار. مساله اصلا این نیست. گیرم که منظور شاعر چایی باشه. چرا شاعر میگه تلخ شده بودم؟ مگه چایی از اولش تلخ نیست؟

واقعا قصد اشکال تراشی الکی ندارم و احتمالا هم بعد از این نظر نخواهم داد. چون میبینم درک ما از منطق شعری، درک متفاوتی هست.

فرشید گفت...

خیلی خوب بود! برخلاف نظر ناشناس , خیلی هم معلومه که باید چای باشه! چایی خور اگه باشی, اگه موقع نوشتن یا ساز زدن یا طراحی کردن , اونقدر مشغول به کار بشی که چاییت سرد بشه , و خوردن چایی سرد رو تجربه کرده باشی و بدونی که چای سرد از چای داغ تلخ تره, با اولین بار خوندن شعر , مطمئن میشی که این نوشیدنی چیزی جز چای نمیتونه باشه!!!تازه !! از قدیم گفتن؛ نان و چای و عشق , داغش مزه داره!!! کارت حرف نداشت !! این چن تای آخری بیسته!!!منتظر کارای بعدیت هستم . دوس داشتی یه سری هم به ما بزن.

درخت ابدی گفت...

شعر قشنگی بود.

مریم فرزانه گفت...

ممنونم درخت ابدی که همیشه مرا می خوانی.