۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

خبرت خراب تر کرد جراحتِ جدایی*


برای آیدونگ!


تمامِ تابستان را دویدم

تا دور شوم از صدایت

که چون خون

تکرار می شد در سرم

تمامِ تابستان را خط زدم

تا پاک شود تصویرِ نگاهت

از روزهایم

تمامت کرده ام من

و انگار در مرکزِ زمین ایستاده ام

نه می توانم باز گردم

نه می توانم بروم.


*سعدی