خبرت خراب تر کرد جراحتِ جدایی*
برای آیدونگ!تمامِ تابستان را دویدمتا دور شوم از صدایتکه چون خون تکرار می شد در سرمتمامِ تابستان را خط زدمتا پاک شود تصویرِ نگاهتاز روزهایمتمامت کرده ام منو انگار در مرکزِ زمین ایستاده امنه می توانم باز گردمنه می توانم بروم.*سعدی